کتاب بخش سرطان

اثر الکساندر سولژنیتسن از انتشارات امیرکبیر - مترجم: سعدالله علیزاده-ادبیات روسیه

بخش سرطان یک رمان نیمه ایبوگرامی است که توسط نویسنده روسی الکساندر سلجینیتسین (2008-1918)، برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1970 است. بخش سرطان که در مقایسه با شاهکار برنده جایزه نوبل یکی دیگر از کوه های سحر و جادو توسط توماس مان است، رابطه گروهی از افراد در بخش سرطان یک بیمارستان شوروی استانی را در سال 1955، دو سال پس از مرگ استالین، بررسی می کند. در حالی که تجربیات شخصیت مرکزی، اولگ کاستوگلوتوف، به شدت از نویسندگان خود منعکس می شود، بیماران به عنوان یک گروه، بخش متفاوتی از شخصیت ها و نگرش های معاصر روسیه را در شرایط عادی نشان می دهند و سپس در ساعت یازدهم بیماری را مجددا بررسی می کنند. کار مضطرب از یکی از قدرتمند ترین صداهای ادبیات قرن بیستم، بخش سرطان، تصویری فوق العاده ای از زندگی در اتحاد جماهیر شوروی را ارائه می دهد.


خرید کتاب بخش سرطان
جستجوی کتاب بخش سرطان در گودریدز

معرفی کتاب بخش سرطان از نگاه کاربران
بنابراین، این کاملا خوش طعم، پرتقال خشن نیست، نگاه کردن به توله سگ های ناز، احساس خوبی از طریق علفزار احساس. کدام یک، در عدالت، عنوان بسیار طول می کشد تا از بین بردن هر گونه افکار که ممکن است در آن جلوی شما را غرق کند. آنچه که هست، یک تمثیل شدید در مورد اتحاد جماهیر شوروی و هرج و مرج آن بود، تلاش برای بازگرداندن پس از استالین حکومت ترور و چقدر سخت بود برای برخی از این را ترک پشت و برای دیگران که در برابر سرکوب علیه سم بود. به معنای واقعی کلمه - نگاهی به زندگی بیماران مبتلا به سرطان، که در معرض حاکمیت تروریسم در بدنشان قرار دارند، خوانده می شود. آموزش شما را هوشمندانه تر نمی کند. و بنابراین فصل دوم بخش سرطان تحت عنوان هرگز 5 کلمه صحیح صحبت / نوشته شده است. این کلمات در این فصل، توسط Kostoglotov، در حالی که هنوز در تنظیم صحنه بخشی از رمان است، در سراسر رونوشت. به نظر می رسد مردی به ظاهر تحصیل کرده در این بخش، یکی از کسانی است که حداقل در جهان جدید استالین آزاد است. کسی که در تلاش است تا متوجه شود چه چیزی ادامه می یابد، چرا که بعضی از مزایا که قبلا در اختیار او قرار نداده است، دلیل عدم احترام برای او است. خلاصه، جهان جدید. این نقل قول، راه خود را از طریق رمان، نیز خود را در جهان زندگی واقعی، جهان ما در هر روز زندگی می کنند شناخته شده است. چه کسی می تواند بگوید آنها کسی را نمی شناسند که فوق العاده هوشمند و فوق العاده هوشمند است، اما نمی تواند با خیال راحت عبور کند اگر آنها سعی می کردند. این حلقه ها درست در مورد داستان تمثیلی رمان است، همه این افراد به ظاهر هوشمند که بسیار تحصیل کرده اند اما اجازه می دهند خود را درگیر با استالین، رژیم او، تمیز کردن و غیره انجام دهند. این فضای بررسی کوچک نیز حتی نمی تواند پوشش دهد. در طول عمر این انسانها رفت! یکی از کاراکترهای لودمیلا افضانفینا جالب است. من استمرار او را تحسین می کنم و او تنها با در نظر گرفتن مراقبت از بیماران خود و چگونه بیشتر از همه، عملیات / پزشکی / پرتودرمانی جایگزین همه چیز دیگری است. حالا، من آن را تحسین می کنم، با این وجود موافق نیستم. یکی از اعتقاداتش، لوودمیلا افضانفینا، محکوم به اعتقاد من بود که هرگونه آسیب به بدن موجه بود اگر زندگی را در سراسر کتاب با من مخلوط کند. من می دانم که این کتاب از طبیعت تمثال است، بنابراین اگر شما این را به عنوان معنای حقیقی بخوانید، بدن انسان، چیزی است که می گوید، این که بدن را از طریق ترس های شدید قرار می دهد و کیفیت زندگی افراد را به طور جدی کاهش می دهد، ارزش آن را برای آنها این زندگی را داشته باشم؟ من می دانم این موضوع به اندازه کافی حساس است، اما شخصا خودم با آن موافق نیستم. برای زنده ماندن افراد دیگر، اما توانایی آنها در زندگی این زندگی را نمی فهمم که ارزشش را برای من به ارمغان بیاورد. سپس، اگر شما آن را در سطح تمثال قرار دهید، واقعا این تفسیر را در مورد وضعیت کنونی اتحاد جماهیر شوروی (این اتفاق می افتد 2 سال بعد از مرگ استالین). لودمیلا و استالین در دیدگاه های خود، به یک نقطه ضعف اعتقاد دارند؟ استالین در زمان سلطنت او به عنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی، تغییراتی جدی را به اجرا درآورد، تا جایی که این ساختار به طور چشمگیری به یک اقتصاد صنعتی پرقدرت تغییر کرد، طبیعت گسترده اردوگاه های کار و البته قحطی که نتیجه مستقیم تغییر بود اقتصاد، رژیم خفیف بزرگ او، جنگ سرد و غیره. سولژنیتسین، از طریق شخصیت او، با چنین بیانیه جنجالی بحث برانگیز، قطعا می بایست به برخی از تمایلات به رژیم و چگونگی آسیب رساندن به کشور بعد از آن باشد. بله، آن را زنده ماند، و بله آن را به عنوان یک قدرت فوق العاده ظاهر شد - اما در چه هزینه. در فصل 16، Rusanov دریافت دوز بیشتر از نرمال تزریق نوع تابش (محتویات واقعی که از من فرار از حال حاضر) و او به پایان می رسد داشتن یک رویا وحشتناک و زمانی که از آن از خواب بیدار شده است، مشکل دیدن روح را از واقعیت (چیزی شبیه یک طرح پدر تد که ما همه می دانیم و عشق می کنیم ... هر کس از ایرلند یا بریتانیا به هر حال)! یکی دیگر از استعاره گسترده در مورد سم استالین که به اتحاد جماهیر شوروی فرستاده شد و پس از مرگ او، شهروندان را کمی طول کشید تا بین حق و اشتباه تفکیک شود؟ شما باید آن را به Solzhenitsyn ارسال آن کاملا weaves داستان نه چندان پنهان :-) با استفاده از تومور و سم مورد استفاده برای درمان آنها به طور موثر برای ایجاد تمام این اظهارات بسیار جسورانه در مورد disarray اتحاد جماهیر شوروی بود، به خصوص در فکر می کنم زمانی که این اثر منتشر شد استالین تنها 14 ساله مرده بود و هنوز بعد از تأثیر حکومت استبدادی او احساس بسیار زیادی می کرد.

مشاهده لینک اصلی
این اثر ادبیات روسی که در حوزه های گوناگون حماسی با بسیاری از تم ها دارد، در یک کلینیک در شوروی ازبکستان برای بیماران مبتلا به سرطان مورد استفاده قرار گرفته است. اواسط دهه 1950، مدت کوتاهی پس از مرگ جوزف استالین، داستان ها و زندگی های بسیاری از شخصیت های متفاوتی وجود دارد که بین سرطان هایی که بدن های بیمار مرگبار و سرطان کمونیسم را ویران می کنند، روسیه را بارور می کند. سرآغاز این رمان، اولگ کاستولگوتوف است که از یک سرباز در خط مقدم فرار کرده است از روسیه در مقابل جنگجویان مهاجم نازی در جنگ جهانی دوم به یک زندانی سیاسی محکوم به تخریب برای سقوط نابسامان سیستم استبدادی مبتلا به بیماری استالین به بیمار مبتلا به سرطان در بیمارستان سرگردان مبارزه می کند. با این وجود حتی در این درمانگاه ظاهرا غم انگیز زندگی می کند. فویل، حزب کمونیست، پائول روسانوف را هک می کند، مردی که هیچ قلب و روح دیگری ندارد جز خود حزب کمونیست، که به نام او بی سر و صدا وحشیانه ویران شده است زندگی می کند.بنابراین او در بخش سرطان قرار دارد و بیمار آن را کم می کند که حتی حزب توانا نمی تواند او را از او دور کند. کوستوگلتوف زندگی را به طور کامل در بخش زندگی اش زندگی می کند و رابطه دوجانبه با دو زن قابل توجه دارد - دکتر ورا گانگارت زویا پرستار پر جنب و جوش و جذاب جوان. از طریق داستان های بسیاری از مردم در این کتاب ما از نوع جامعه ای که در آن زندگی می کردند یاد می گیریم و مشاهدات عمیقی در مورد بسیاری از موضوعات در زندگی وجود دارد که بسیار به یاد ماندنی هستند. همیشه در کلاسیک ترکیب روسیه بین امید و افسردگی که در آن نه به طور کامل از دیگران پیروی می کند، بلکه به نوع وابستگی آنتاگونیسم متکی است.

مشاهده لینک اصلی
من از ماهیت تمثیلی این کتاب لذت بردم. با این حال، مشخص کردن این چیزی بود که بیشتر به من رسیده بود. مخصوصا کلاه Dontsova که با آنها عمیقا شناسایی شده بودم، که بدون در نظر گرفتن هزینه، به بیماری مبتلا می شود. اما با این بیماری مشابه خود فروتن شده است. دو نقل قول زیر، به ویژه برای منشاء این امر، عبارتند از: @ ما خیلی متصل به زمین هستیم و در عین حال ما ناتوان از نگه داشتن آن هستیمگاهی اوقات احساس کاملا مشخصی از آنچه درون است من از همه من نیستم چیز دیگری وجود دارد، تقریبا نابودگر، بخش کوچکی از روح جهانی است. آیا شما این احساس را می کنید؟ ایده ی ناخودآگاه جمعی را به ذهن می اندازید ...

مشاهده لینک اصلی
خوشبختانه، با نام عنوان، نام روسی نویسنده و این واقعیت که نسخه هلندی این کتاب به سکوت سالها باز می گردد، متوقف نشد، زیرا این کتاب کمتر از یک سنگ است. با خطوط بسیار خوب نویسنده توصیف بیماران (و نیز برخی از اعضای خانواده، پرستاران / پرستاران و پزشکان) را در یک اتاق در بخش سرطان یک بیمارستان روسی در یک اتاق قرار می دهد. این کتاب دو سال پس از مرگ استالین اتفاق می افتد و توصیف شخصیت ها اطلاعات زیادی را در اختیار شما قرار می دهد. دشوار است که ببینیم که سرطان در این کتاب، یک تمثیل برای رژیم کمونیست است، در نهایت آن را به صراحت نامیده می شود. جذاب است که چگونه یک کتاب که در زمان و مکان بسیار قوی است، در همان زمان به عنوان جهانی موضوع درمان سرطان و جذاب شدن به خواننده. بر خلاف آنچه که عنوان می کند، این یک کتاب دشوار (به طور معمول روسی) نیست، زیرا آنقدر باور نکردنی انسان است. چند بار داستان بدون توجه به ملودرام سنگین به قلب شما می رود. این یک تعادل ظریف است که الکساندر سلزجنیتسین استادانه کنترل می کند.

مشاهده لینک اصلی
به نظر می رسد که در بخش Cancer Ward در بیش از 500 صفحه و به راحتی سنگین ترین چیزی که در کیف من است، به نتیجه قطعی برسد، آن را تسخیر یا مزاحم، توسط انحلال آن است. اما سلجینیتسین چیزی از این نوع ارائه نمی دهد. در عوض، ما باید ابهام زیبایی این رمان را تحسین کنیم و در این صورت، ابهامات اغلب ناامید کننده، تند و تلخ و ناپایدار زندگی را تحسین می کنیم. این رمان در عین حال نقد استعاره ای از روسیه شوروی و همچنین یک داستان لمسی از شخصیت های متعدد چند گرا است. از روسانوف، که به طرز بی عاطفه و بی رحمانه، به Dyomka جوان و دوست داشتنی، به Kostoglotov، معاون وفادار ما است، بسیاری از بشریت وجود ندارد که سلجینیتسین با ذهنیت پر سر و صدا خود را لمس کند. و لمس او: Solzhenitsyn رمان را در بخش سرطان در حومه اتحاد جماهیر شوروی در اواسط دهه 50 تنظیم کرد و از این منطقه به عنوان یک نقطه دست زدن برای مشاهدات دقیق خود از زندگی و مرگ استفاده کرد. برخی از مردان زنده ماندن برای دیدن زمان های بهتر؛ بسیاری از سرنوشت ناشناخته باقی مانده است و، به طور اجتناب ناپذیری، با درد مفاصل به روده من، چند مرد در سراسر رنج می برند، هرگز زندگی خود را با سلامتی و مشتاق دوباره زندگی می کنند. در نقطه، احساس فروپاشی در بخش ملموس است. تقریبا مثل آرامگاه همانطور که هیچ جایی برای این مردان متنوع وجود ندارد، هیچ چیز برای آنها امید، سلاح های قوی خود، معده، پاها همه چیز را به هیچ کس و هیچ چیز. و با این حال، زندگی برای زندگی وجود دارد. Kostoglotov این را درک می کند و برای آزادی خود با تمام آنچه که دارد، مبارزه می کند؛ او کتاب ها را می سوزاند، سوالات پزشکان را می کند، آیا همه چیزهایی که یک مرد دهقان می تواند انجام دهد و دوباره تلاش کند تا زندگی خود را حفظ کند. او با تصمیم گرفتن اینکه آیا یک درمان هورمون است که برای چند سال به او هدیه ای از آزادی می دهد، مبارزه می کند، اما بهای ویروحانه او. و او تعجب می کند: قیمت یک زندگی چیست؟ در چه نقطه ای، سیم را قطع می کنید؟ آیا آزادی واقعا آزادی است اگر شما نمی توانید احساسات خود را دنبال کنید؟ در میان این نگرانی های روزمره و عقب، نگرانی جدی جامعه شوروی است. بخش سرطان یک میکروکوزوم برای اتحاد جماهیر شوروی است. این دو رهبر حزب و تبعیدی حزبی، نگهبانان اردوگاه و زندانیان اردوگاه را در دست گرفتن گوشت خود نگه می دارد. سرطان آنها آنها را به همان سطح می رساند: انسان. و این وحشتناک است Kostoglotov اغلب بی رحمانه بی معنی است که با زندگی .... سرطان، از رهبران حزب اتحاد جماهیر شوروی، به طور متوسط، افراد عادی را در نظر می گیرد. او فکر می کند که میمون در باغ وحش است که توسط یک مردی که تبلت را در چشمانش پرتاب کرده بود، کور شده است. و او می آموزد که هیچ گاه از ناخوشایند بی معنی و بی دلیل نخواهد بود؛ این حالت متعادلی از طبیعت انسانی است که یک انسان تنها می تواند، به خواست خود، تمام زندگی خود و وعده ها و گنجینه های آن را خنثی کند. درست مثل این ....

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب بخش سرطان


 کتاب در آبادی
 کتاب Pale Fire
 کتاب کودکی لیوورس
 کتاب یک اتفاق شرم آور
 کتاب رمانی در نه نامه
 کتاب دختر خارجی