کتاب در باب ماهیت جنگ حاصل تجربیات نظامی کارل فون کلاوزویتس است. این اندیشمند و فیلسوف آلمانی، جنگ را از زاویههای مختلف بررسی کرده و نشان داده که تمام نظریاتی که پیش از او درباره جنگ مطرح شدهاند، از نارساییهایی رنج میبرند.
بعضی از کتابها در تمام طول تاریخ باعث تحول جهان شده و شیوهی نگاه ما به خودمان و دیگران را عوض کردهاند. آنها در مباحث، اختلافات عقاید، جنگها، انقلابها و زندگیهای بسیاری تأثیرگذار بودهاند. در باب ماهیت جنگ (On the Nature of War)، یکی از این آثار است که باعث آشنایی شما با کارهای متفکران بزرگ، پیشگامان، اصلاحطلبان و طالعبینان خواهد شد. قسمت اعظم این کتاب فقط برای مورخان نظامی جذابیت دارد و به جزئیات مسائل تاکتیکی و لجستیکی میپردازد که چند دهه بعد از مرگ کلاوزویتس قدیمی شدند.
کارل فون کلاوزویتس (Carl von Clausewitz)، با تئوری قدرتمند جنگ به عنوان ابزاری جهت ادامهی اقدامات سیاسی، تأثیر بسیار زیادی در نحوهی استفادهی دولتها از قدرت نظامی بر استراتژیستهای نبرد و سیاستمداران معاصر خود و متأخرین داشته است. او جنگ را نه فقط حرفه، که فعالیتی اجتماعی-سیاسی میدید و تفاوت استفادهی هدفمند و مشروع از خشونت برای دستیابی به مقاصد سیاسی را از سایر اقدامات بازمیشناخت.
او همچنین اعتقاد داشت که پیروی سیاست از امور نظامی برخلاف عقل است. زیرا این سیاست است که اعلان جنگ کرده و همواره به صورت مغز اصلی به شمار میرود، در حالی که جنگ به طور صرف وسیلهای بیش نیست و عکس آن صادق نیست. در نتیجه پیروی ارتش از امور سیاسی تنها شکل ممکن به شمار میرود.
موضوع اصلی اندیشهی وی مرکزیت یافتن مفهوم سیاست در چارچوب جنگ است. به اعتقاد وی، جنگ مقولهای جدا از سیاست نیست، زیرا اساس نظریه جنگ تحقیق درباره اهداف عقلانی دولتهاست. کلاوزویتس به پیروی از ماکیاول از سیاست به منزله محور اصلی جنگ سخن میگوید و بر این اساس، تفسیری از انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئونی به دست میدهد. وی معتقد است جنگ تنها با پیروی از قانون حیات است که میتواند تناقض طبیعی میان محدود و نامحدود بودن را در خود حل کند. به همین دلیل نیز در هیچ برهه زمانی منطق نظامی از منطق سیاسی پیشی نمیگیرد.
کلاوزویتس در نوع خود مردی منحصر به فرد است، یکی از آن کسانی که به دلایل گوناگونی در طول تاریخ به چهرههایی ماندگار بدل شدهاند. او در دورهی ناپلئون میزیست و جنگهای گوناگون ناپلئون را به چشم دیده و خود نیز در میدان نبرد حاضر شده و کل زندگیاش را به جنگ فکر کرده بود. از این رو او را «فیلسوف جنگ» نامیدهاند.
در بخشی از کتاب در باب ماهیت جنگ میخوانیم:
آنگاه که دو طرف خود را برای نبرد مجهز کرده باشند، نوبت به القای حس عداوت در این میان میرسد؛ و تا زمانی که این آمادگی وجود دارد، یعنی شرایط مصالحه فراهم نشده باشد، این حس میبایست ادامه داشته باشد؛ و تنها یک عامل میتواند مانع از ادامه این حس شود: "تمایل به انتظار برای فرا رسیدن فرصتی مناسبتر جهت اقدام". اکنون و در نگاه نخست، چنین به نظر میرسد که این تمایل صرفاً میتواند در یکی از طرفین ایجاد شود چرا که این امر بصورت خودکار باعث زیان طرف دیگر میشود. اگر منافع یکی از طرفین ایجاب به اقدام میکند، بنابراین منافع طرف دیگر در گرو انتظار است.
موازنه کامل قوا هرگز نمیتواند باعث ایجاد وقفه در جنگ شود، زیرا در این تعلیق، طرف عمل کننده (مهاجم) میبایست به اقدامات خود ادامه دهد. هرچند میتوان حالت موازنهای را تصور نمود که در آن طرفی که هدفش با عمل تأمین میشود (یعنی طرفی که انگیزههای قویتری برای تهاجم دارد) در عین حال از قدرت کمتری برخوردار است؛ در اینجا موازنه ایجاد شده حاصل ترکیب هدف و قدرت است. به هنگام بروز چنین حالتی میتوان گفت که در صورت عدم وجود چشماندازی برای تغییر در موازنه، لاجرم منجر به وقوع صلح خواهد شد. اما اگر امید به تغییر باشد، آن گاه این تعلیق تنها به سود یک طرف بوده، در حالی که منافع طرف دیگر اقتضاء میکند که هرچه سریعتر وارد عمل شود. ملاحظه میکنید که عدم تحرک به معنای موازنه قوا نیست بلکه صرفاً به این معناست که هر دو طرف منتظر فرصت بهتری جهت اقدام هستند.
فهرست مطالب
درباره مولف
مقدمه مولف
ماهیت جنگ
هدف و وسیله در جنگ
طبقهبندی هنر جنگ
نظریه جنگ
هنر یا علم جنگ
تحلیل انتقادی
مصادیق تاریخی
خرید کتاب در باب ماهیت جنگ
جستجوی کتاب در باب ماهیت جنگ در گودریدز
معرفی کتاب در باب ماهیت جنگ از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب در باب ماهیت جنگ
بعضی از کتابها در تمام طول تاریخ باعث تحول جهان شده و شیوهی نگاه ما به خودمان و دیگران را عوض کردهاند. آنها در مباحث، اختلافات عقاید، جنگها، انقلابها و زندگیهای بسیاری تأثیرگذار بودهاند. در باب ماهیت جنگ (On the Nature of War)، یکی از این آثار است که باعث آشنایی شما با کارهای متفکران بزرگ، پیشگامان، اصلاحطلبان و طالعبینان خواهد شد. قسمت اعظم این کتاب فقط برای مورخان نظامی جذابیت دارد و به جزئیات مسائل تاکتیکی و لجستیکی میپردازد که چند دهه بعد از مرگ کلاوزویتس قدیمی شدند.
کارل فون کلاوزویتس (Carl von Clausewitz)، با تئوری قدرتمند جنگ به عنوان ابزاری جهت ادامهی اقدامات سیاسی، تأثیر بسیار زیادی در نحوهی استفادهی دولتها از قدرت نظامی بر استراتژیستهای نبرد و سیاستمداران معاصر خود و متأخرین داشته است. او جنگ را نه فقط حرفه، که فعالیتی اجتماعی-سیاسی میدید و تفاوت استفادهی هدفمند و مشروع از خشونت برای دستیابی به مقاصد سیاسی را از سایر اقدامات بازمیشناخت.
او همچنین اعتقاد داشت که پیروی سیاست از امور نظامی برخلاف عقل است. زیرا این سیاست است که اعلان جنگ کرده و همواره به صورت مغز اصلی به شمار میرود، در حالی که جنگ به طور صرف وسیلهای بیش نیست و عکس آن صادق نیست. در نتیجه پیروی ارتش از امور سیاسی تنها شکل ممکن به شمار میرود.
موضوع اصلی اندیشهی وی مرکزیت یافتن مفهوم سیاست در چارچوب جنگ است. به اعتقاد وی، جنگ مقولهای جدا از سیاست نیست، زیرا اساس نظریه جنگ تحقیق درباره اهداف عقلانی دولتهاست. کلاوزویتس به پیروی از ماکیاول از سیاست به منزله محور اصلی جنگ سخن میگوید و بر این اساس، تفسیری از انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئونی به دست میدهد. وی معتقد است جنگ تنها با پیروی از قانون حیات است که میتواند تناقض طبیعی میان محدود و نامحدود بودن را در خود حل کند. به همین دلیل نیز در هیچ برهه زمانی منطق نظامی از منطق سیاسی پیشی نمیگیرد.
کلاوزویتس در نوع خود مردی منحصر به فرد است، یکی از آن کسانی که به دلایل گوناگونی در طول تاریخ به چهرههایی ماندگار بدل شدهاند. او در دورهی ناپلئون میزیست و جنگهای گوناگون ناپلئون را به چشم دیده و خود نیز در میدان نبرد حاضر شده و کل زندگیاش را به جنگ فکر کرده بود. از این رو او را «فیلسوف جنگ» نامیدهاند.
در بخشی از کتاب در باب ماهیت جنگ میخوانیم:
آنگاه که دو طرف خود را برای نبرد مجهز کرده باشند، نوبت به القای حس عداوت در این میان میرسد؛ و تا زمانی که این آمادگی وجود دارد، یعنی شرایط مصالحه فراهم نشده باشد، این حس میبایست ادامه داشته باشد؛ و تنها یک عامل میتواند مانع از ادامه این حس شود: "تمایل به انتظار برای فرا رسیدن فرصتی مناسبتر جهت اقدام". اکنون و در نگاه نخست، چنین به نظر میرسد که این تمایل صرفاً میتواند در یکی از طرفین ایجاد شود چرا که این امر بصورت خودکار باعث زیان طرف دیگر میشود. اگر منافع یکی از طرفین ایجاب به اقدام میکند، بنابراین منافع طرف دیگر در گرو انتظار است.
موازنه کامل قوا هرگز نمیتواند باعث ایجاد وقفه در جنگ شود، زیرا در این تعلیق، طرف عمل کننده (مهاجم) میبایست به اقدامات خود ادامه دهد. هرچند میتوان حالت موازنهای را تصور نمود که در آن طرفی که هدفش با عمل تأمین میشود (یعنی طرفی که انگیزههای قویتری برای تهاجم دارد) در عین حال از قدرت کمتری برخوردار است؛ در اینجا موازنه ایجاد شده حاصل ترکیب هدف و قدرت است. به هنگام بروز چنین حالتی میتوان گفت که در صورت عدم وجود چشماندازی برای تغییر در موازنه، لاجرم منجر به وقوع صلح خواهد شد. اما اگر امید به تغییر باشد، آن گاه این تعلیق تنها به سود یک طرف بوده، در حالی که منافع طرف دیگر اقتضاء میکند که هرچه سریعتر وارد عمل شود. ملاحظه میکنید که عدم تحرک به معنای موازنه قوا نیست بلکه صرفاً به این معناست که هر دو طرف منتظر فرصت بهتری جهت اقدام هستند.
فهرست مطالب
درباره مولف
مقدمه مولف
ماهیت جنگ
هدف و وسیله در جنگ
طبقهبندی هنر جنگ
نظریه جنگ
هنر یا علم جنگ
تحلیل انتقادی
مصادیق تاریخی
خرید کتاب در باب ماهیت جنگ
جستجوی کتاب در باب ماهیت جنگ در گودریدز





