کتاب صداهایی از چرنوبیل

اثر سوتلانا الکسیویچ از انتشارات مروارید - مترجم: نازلی اصغرزاده-ادبیات روسیه

برنده جایزه نوبل ادبیات
برنده جایزه دایره نقد کتابشناسان کتاب ملی

در ماه آوریل 26، 1986، بدترین تصادف راکتور هسته ای در تاریخ در چرنوبیل رخ داده است و به اندازه سه چهارم از اروپا آلوده است. صدای چرنوبیل اولین کتابی است که حساب های شخصی تراژدی را نشان می دهد. روزنامه نگار سوتلانا الکسیفیچ مصاحبه هایی را با صدها نفر از مردم در معرض ناپدید شدن - از شهروندان بیگناه به آتش نشان ها به افرادی که در فاجعه به سر می برند مصاحبه کرد - و داستان های آنها ترس، خشم و عدم اطمینان را که هنوز در آن زندگی می کنند، نشان می دهد. از مصاحبه ها در قالب تک آهنگ، مصاحبه ای از چرنوبیل یک کار بسیار مهم است که فراموش نشدنی در قدرت عاطفی و صداقت آن است.


خرید کتاب صداهایی از چرنوبیل
جستجوی کتاب صداهایی از چرنوبیل در گودریدز

معرفی کتاب صداهایی از چرنوبیل از نگاه کاربران
شرح وقایع چرنوبیل به طور مستند و از زبان شاهدان عینی. در سال 1986 در روستایی به نام چرنوبیل در بلاروس، یکی از نیروگاه های اتمی منفجر شد و بزرگترین فاجعه ی انسانی قرن بیستم رو شکل داد. مردمی رو تصور کنید که مجبورن محل زندگیشون رو ترک کنن. چون تمام وسایل خونشون، خود خونه، زمینی که روش راه می رن و حتی لباس هاشون آلوده شده و تشعشعات هسته ای داره. مردمی که حتی خودشون هم به علت قرار گرفتن در معرض تشعشعات، تبدیل به یک جسم پرتوزا شدن و امواج رادیو اکتیو در فضا پراکنده میکنن. آتش نشان هایی که برای خاموش کردن آتش نیروگاه، به قلب تشعشعات هسته ای می رن و طی چهارده روز، وحشتناکترین و دردناکترین مرگ ممکن رو تجربه میکنن. سربازهایی که بدون هیچ گونه تجهیزاتی به نیروگاه هسته ای ارسال میشن تا باقی مونده های نیروگاه رو پاک سازی کنن و البته داوطلبانه یا به اجبار به آغوش مرگ میرن. مردم روستایی ای که چیزی از پرتوهای رادیواکتیو نمیدونن و شاکی هستن ازینکه اجازه ی استفاده از محصولات مزارعشون رو ندارن، باید خونه هاشون رو ترک کنن و حیوانات خونگیشون رو بکشن. باران هسته ای که چند روز بعد رخ میده و این فاجعه رو به نواحی اطراف هم منتقل میکنه و چه بسا کل اروپا رو در معرض خطر قرار میده. مواد پرتوزایی با نیمه ی عمر زیاد که تا چندین میلیارد سال اثرشون از بین نمیره. و نسل های بعدی ای که دچار جهش های ژنتیکی زیادی شدن و با نقایص خیلی زیاد و وحشتناکی متولد میشن. و .... همه ی اینا فقط بخش خیلی خیلی کوچیکی از فاجعه ای هستش که رخ داده و البته دولت اون کشور بخاطر حفظ منافع خودش، مردم زیادی رو قربانی کرده و کمترین اگاهی ای در این مورد بهشون نداده. و البته اجازه ی انتشار اخبار رو هم نداده. کتاب شرح توصیفات مردمیه که هرکدوم به نحوی قربانی این حادثه و فاجعه بودن.
به شدّت تکان دهنده. فاجعه ای که از هر جنگی ترسناکتر، غیرقابل تحمل تر و تکان دهنده تره. دشمنی که قابل دیدن نیست، خیلی ها ازش اگاهی ندارن و از طرف دیگه، حتی توی هوایی که تنفس میکردن و غذایی هم که میخوردن، نفوذ کرده. کتاب واااقعااا فوق العاده بود.

مشاهده لینک اصلی
در وصف کتاب نمی‌شه چیزی گفت. آلکسیویچ جادوگریه که در جهانی جهنم‌زده حاضر می‌شه و نجواهای مردگانِ زنده رو با جادوی ندا دادن و به گوش ایستادن، تبدیل به اثری تکان‌دهنده می‌کنه.
این کتاب رو باید خوند، قدرت و وحشتی که در فهم تاریخ و درد برای انسان هست، در این کتاب به انتظار نشسته.

مشاهده لینک اصلی
امروز، 26 آوریل، 26th 27th سالگرد فاجعه چرنوبیل است. در مورد شما تعجب - نه، گوگل آن را بر روی صفحه اصلی خود را نشان نمی دهد (همان است که در سال گذشته، متاسفانه). اما نباید بشریت این فاجعه را به یاد داشته باشید؟ **** این یکی از کتاب های بسیار وحشتناک من است که تا به حال خوانده ام. آن را مانند یک داستان پس از پیكالپتیك می خوانیم، مگر آنكه همه ی آن حیرت انگیز باشد. سوتلانا الکسیفیچ، روزنامه نگار، واقعی، اما تقریبا سوررئال در داستان های شگفت انگیز خود را از فاجعه چرنوبیل را فراهم می کند. در 26 آوریل 1986، انفجار راکتور 4 در نیروگاه هسته ای چرنوبیل، انتقال از ایده اتم صحیح @ به بدترین فاجعه هسته ای در تاریخ را نشان داد. این یک فاجعه بود که عمدتا توسط دولت خنثی می شد؛ مردم به دروغ گفتن، اثرات به حداقل رسانده شده و مسواک زدن، و منابع کافی برای پاکسازی مناسب و ایمن نبود. این داستان های واقعی قلب وحشتناک و تکان دهنده، صادقانه و استعفا، عصبانی و ناامید کننده است. شهر پریپیت که محل کار کارگران ایستگاه هسته ای چرنوبیل بود، از همان ماه آوریل سال 1986 متولد شد. پس از آنکه سرنوشت ساز در آوریل سال 1986 به سر می برد، مردم به ناحیه ای می افتادند که ماشین ها به علت تابش قادر به انجام کار نبودند. در حالی که کمی بیش از تی شرت پوشیدن و مجهز به بیل. مردم بدون هیچ گونه حمایتی در سقف سوزاندن راکتور قرار داشتند. مردم از بیماری اشعه حاد در راه های وحشتناکی که ممکن است تصور می کنند، مردند. دانشمندان سعی در زنگ زدن داشتند اما سکوت کردند. تولید با شدت آلوده به تابش هنوز به سایر نقاط اتحاد جماهیر شوروی صادر شد. اقلام آلوده از شهرهای و روستاهای غارت شده در سراسر کشور ظاهر شدند. مردم از خانه های خود در اتوبوس ها می ترسیدند و گفتند که آنها فقط چند روز می روند. حیوانات خانگی برای پخش آلودگی شلیک شدند. مقامات بازدید کننده در پوشش کامل پرتو قرار گرفتند؛ راهنمای محلی آنها یک سندرس و صندل بود. مشاهدات تابش سنج یا نادیده گرفته شد یا جعلی بود. مقامات مردم را به نمایشگاه های ماه مه خارج در مطابقت با سفارشات از @ بالاتر از @ آوردند و سپس آنها را مشاهده کرد که اعضای خانواده خود را به بیماری مبتلا می شوند. کودکان بی گناه بیمار در مناطق اطراف زندگی می کنند و فقط منتظر مرگ هستند. Alexieich اجازه می دهد تا حساب های شاهد عینی برای خود صحبت می کنند، با صدای بسیار ویرایش سرمقاله. گاهی اوقات احساسات یا واکنش مصاحبه شونده را روشن می کند، اما اکثر او به آنها اجازه می دهد تا با صدای خود صحبت کنند. او موعظه یا سرمقاله نیست و این باعث می شود که این کتاب تندتر شود. این داستان هایی است از افرادی که از حال و آینده خود رهایی یافته اند، از فاجعه ای که هنوز ادعا می کند زندگی است. اثرات آن برای دهه های آینده، در کودکان بیمار، حیوانات جهش یافته، شهرهای رها شده و روستاها، و زندگی های ویرانگر احساس خواهد شد. من گریه کردم وقتی این کتاب را خواندم. شما چطور می توانید؟\n5 ستاره برای این واقعیت که او به اندازه کافی شجاع بود به گوش دادن به حساب های دلهره آور و جمع آوری تمام این داستان ها. من به اندازه کافی نیرویی برای انجام این کار ندارم

مشاهده لینک اصلی
روزنامه نگار بلاروس، سوتلانا الکسویچ، سه سال مصاحبه با افرادی که در چرنوبیل شرکت داشتند: روستاییان مناطق اطراف، @ انحلال طلبان @ (اعضای تیم تمیز کردن)، بیوه ها و کودکان، دانشمندان هسته ای، سیاستمداران، حتی افرادی که، باور نکردنی، پس از حادثه به چرنوبیل نقل مکان کرد. او کلمات خود را تقریبا بدون نظر ارائه می دهد. گاهی اوقات او می افزاید: [خنده]؛ گاهی اوقات [توقف]؛ گاهی اوقات [آغاز گریه]؛ گاهی اوقات [به طور کامل خراب می شود]. من مطمئن هستم که من تا به حال چیزی به عنوان بسیار وحشتناک خوانده شده است. این مثل یک رمان پسا-آخرالزمانی بسیار خوبی است که در بسیاری از صداها نوشته شده است و همه چیز درست است. در اینجا برخی از عصاره ها است. از پیش مترجمین: ادبیات در مورد این موضوع کاملا متقاعد شده است که سیستم شوروی یک راکتور ضعیف طراحی کرده است و سپس آن را با گروهی از بی عدالتی ها کار کرده است. سپس مصاحبه ها در این کتاب نشان می دهد که در مورد فاجعه به روش جنایتکارانه دروغ گفته می شود. در ده روز اول حیاتی که رآکتور در حال سوختن بود و جریان دائمی مواد رادیواکتیو را به محیط اطراف پخش می کرد، مقامات بارها و بارها ادعا می کردند که وضعیت تحت کنترل است. از یادداشت های تاریخی: در طول جنگ جهانی دوم، از هر چهار نفر از بلاروسها کشته شد امروزه یکی از پنج بلاروس در زمین های آلوده زندگی می کند. این مبلغ به 2.1 میلیون نفر می رسد که 700000 آنها بچه است. از حساب انحلالطلبان: ما جوک های خوب هم داشتیم. یکی اینجا. یک ربات آمریکایی به مدت پنج دقیقه در پشت راکتور قرار دارد و سپس آن را تجزیه می کند. ربات ژاپنی به مدت پنج دقیقه روی سقف است، سپس آن را تجزیه می کند. روبات های روسی برای دو ساعت روی سقف افتاده اند! سپس کسی روی بلندگو فریاد می زند:Private Ivanov! دو ساعت دیگر، و شما می توانید یک سیگار کشیدن! @ از فیزیکدانان هسته ای حساب: لحظه ای در کتاب الس آدامویچ، زمانی که صحبت با آندره Sakharov است. @ شما می دانید @ ساخاروف، پدر بمب هیدروژنی می گوید: \"خوش آمدید که هوا از بوی هوا پس از یک انفجار هسته ای خوشش می آید؟\" از نظر سیاستمداران: من نخست وزیر کمیته منطقه ای حزب بودم. من کاملا گفتم نه. @ چه افرادی فکر می کنند اگر من دختر خود را با کودک خود خارج از اینجا بگیرم؟ بچه های آنها باید بمانند. @ کسانی که سعی داشتند، برای نجات پوسته های خودشان، آنها را به کمیته منطقه ای بفرستند. @ آیا شما یک کمونیست هستید یا نه؟ این آزمون برای مردم بود. اگر من یک جنایتکار بودم، پس چرا من نوه خودم را کشتم؟ @ [برای مدتی طول می کشد اما معلوم نیست که او می گوید] از معلم گفت: خانواده ام سعی نکردند که صرفه جویی کنند، گرانترین سالامی را خریدیم ، امیدوار بود از گوشت خوب ساخته شود. سپس متوجه شدیم که سالامی گران قیمت بود که گوشت آلوده را مخلوط کرد، به خوبی فکر کرد، چون گران تر بود مردم کمتر خرید می کردند. از حساب بیوه: زمانی که ما را به خاک سپردیم، چهره اش را با دو دستمال پوشیدم. اگر کسی از من پرسید، من آنها را بالا بردم. یک زن از بین رفت و او عاشق او بود، من از او یک بار حسادت می کردم. @ من به او یک بار دیگر نگاه می کنم. @ @ همه حق. @ از پدران حساب: دختر من شش ساله بود. من او را به رختخواب گذاشتم و او را به گوشم می اندازم: @ بادی، من می خواهم زندگی کنم، من هنوز کم است. @ و فکر کردم او چیزی را درک نمی کرد. از نویسندگان پس از گفتن: این افراد قبلا دیده بودند که چه چیزی برای همه دیگر هنوز معلوم نیست احساس کردم که من آینده را ضبط کردم.

مشاهده لینک اصلی
من حدود 5 ساله بودم وقتی که چرنوبیل اتفاق افتاد، و خانواده ام در نزدیکی دریای بالتیک، که نسبت به منطقه انفجاری، نسبتا صحبت می کردند، زندگی می کردند. من واقعا نمی توانم به یاد بیاورم دقیقا چه چیزی در مورد آن چه اتفاق افتاده است. به یاد می آوریم دوستان خانوادگی ما، خواهر کوچکتر از بلاروس، برای تابستان ماندند. دانش من عجیب و غریب از خطرات تابش و جهش ها و باران اسیدی و مرگ توسط @ belokroviye @ (leukemia) است. من بسیاری از افراد مبتلا به تیروئید بزرگ را می دانستم و همچنین به نوعی هنوز می دانم که من نیازمند ید نیستم که بیمار نباشم. چیزهای عجیب و غریب من در ناخودآگاه من گاهی اوقات من تعجب می کنم که چه چیزی از زندگی و چه چیزهایی یاد گرفته ام - از جاده پیکنیک (یک پیشگویی جدید به طرق مختلف). این چیزی است که الکسیفویچ می نویسد - شما از طریق چرنوبیل زندگی می کنید، و چرنوبیل بخشی از شما در بسیاری از موارد می شود. 30 سال است که در نهایت آماده هستم که بفهمم واقعا چه اتفاقی افتاد. اطلاعات زیادی وجود دارد، اما هیچ کدام از آن دامنه تراژدی را کاملا و همچنین کارهای Alexievichs ارائه نمی دهد. این مجموعه مونولوگها در داستانهای شخصی به کار رفته است. البته داستان های وحشت و گناه و جرم و جنایت وجود دارد. اما، به طور عمده، من فکر می کنم که الکسیفویچ درست است که نتیجه ای که در این فاجعه رخ داده است، ذهنیت روسیه است - جانور عجیب و غریب از قهرمانی، سرخوردگی، ایده آلیسم، بی نظمی، فقدان خودپنداره و امید ناشناخته ای که هرکسی در قدرت است می داند بهترین. همان ذهنیتی که مردم را مجبور می کند یکی پس از دیگری، از طریق قرن ها، با یک نتایج فاجعه آمیزی را انتخاب کند.

مشاهده لینک اصلی
تاکید بر قهرمانان ما وجود داشت. یک بار در هفته کسی که واقعا حفر می کند، گواهی شایستگی را قبل از همه مردان دیگر دریافت می کند. اتحادیه های اتحاد جماهیر شوروی بهترین قایقرانی هستند. این دیوانه بود. یکی از شاعران می گوید جایی که حیوانات یک نفر متفاوت هستند. آنها را ده، توسط صد و هزار نفر کشتم، حتی نمی دانستم آنها چه نامیده می شوند. خانه ها، اسرار آنها را نابود کردم. و آنها را دفن کردند آنها را به خاک سپرده اند. این افراد هرگز، فقط اسناد موجود در موزه خود را با نام خود ندارند. زمانی که همه آنها مردند، بیمارستان را ترمیم کردند. آنها دیوارها را زیر پا گذاشتند و پارکت را برداشتند. هنگامی که او درگذشت، او را در پوشیدن رسمی لباس پوشیدند، با کلاه خدمات خود را. آنها نمیتوانستند کفش او را بپوشند؛ زیرا پاهای او متورم شده بود. آنها پابرهنه را دفن کردند. عشق من. هنگام خواندن یا خواندن این کتاب، آن را آسان به درمان آن به عنوان یک شعر نثر پیچیده و یا اسطوره است. غذاهای سمی در این زمینه رشد می کنند، حیوانات رها شده و دفن می شوند، خاکستری شدن پوست و خرد کردن. و کتاب به آن کیفیت برخی از افسانه های تاریک در مورد احمقانه انسان می افتد. با این حال، داستان نادرست مصاحبه ها شما را به این تصور می رساند. با این حال، این روزنامه نگار است. این یک رکورد تاریخ و حافظه است، تحقیق درباره چگونگی وقوع فاجعه. این یک فاجعه در اتحاد جماهیر شوروی بود و نتیجه نهادهای شوروی بود و بر مردم شوروی، اکنون روس ها، بلاروس ها، و اوکراینی ها تاثیر گذاشت. این یک مطالعه از موسسات آنها، ارتش، آتش نشانان، مهاجران، کودکان است. تنها چیزی که آنها می توانند آن را مقایسه کنند عبارتند از جنگ، اما این کاملا درست نیست. @ شما می توانید بقیه این خود را بنویسید، من نمی خواهم بیشتر صحبت کنم. @ â € œâ € | این باعث می شود شما را به فلسفه کردن. مهم نیست که چه کسی در مورد چرنوبیل صحبت می کنید، همه آنها می خواهند فلسفه کنند

مشاهده لینک اصلی
این بررسی را به دلیل این که دیروز 30 سالگرد فاجعه چرنوبیل بود، شناور بود. و من می خواهم یک یادآوری ظریف ایجاد کنم که اگر هنوز این کتاب را مطالعه نکرده اید، ارزشش را دارد. چارمبلیام به آنها یک استعاره یا یک نماد نبود، این خانه آنها بود. \"اجازه دهید ما یک آزمایش انجام دهیم. از کسی بپرسید، هر کس: شما چه فکر میکنید بدترین تراژدی است که انسانیت مجبور است تحمل کند؟ احتمالا بعضی ها هیتلر را ذکر می کنند، بعضی دیگر ممکن است در مورد هیروشیما و ناگازاکی سخن بگویند، حتی بعضی ها شاید تروریسم را ذکر کنند. اما چه تعداد از شما فکر می کنید آنها پاسخ â € œChernomileâ €؟ ما همه او را شنیده نام و نام خانوادگی. همه ما می دانیم حداقل چه básico: incendió یک راکتور هسته ای، این شهرستان در حال حاضر یک شهر ارواح، بچه ها ± سیستم عامل و محلی حیوانات جهش های ژنتیکی © تیکاس. و با وجود اینکه همه که، با وجود داشتن دیده عکس وحشتناک و مستند، اگر قبل از خواندن این کتاب کسی از من خواسته بود: â € œÂ¿Cuál فکر می کنم بدترین تراژدی است که بشریت را تحمل است â € â € چرنوبیل حتی از ذهن من عبور نکرد. مردی که با تبر و تعظیم مسلح شده بود، یا با پرتاب نارنجک و اتاق های گاز، نمی توانست همه را بکشد. اما مرد با atomâ € | در این مورد تمام زمین در معرض خطر است. \"\nصدای Chernóbil است داستان که fatÃdico صرف 1986 آوریل 26، که، به عنوان آن را می گوید سوتلانا، بسیاری از کتاب های دیگر وجود ندارد. این داستان پس از آن است. تاریخ â € œsurvivorsâ €. Acá، اگر چه صحبت از مرگ وجود دارد (و چگونه؟)، نقش آنها را به احساسات هر یک از زنان بیوه مصاحبه، انحلال طلبان، مادران، کودک ± سیستم عامل، دهقانان، مهندسین گناه خود، عشق ، ترس و پذیرش. ناامیدی شما â € œ کودک از هفت سال. سرطان تیروئید من می خواستم او را با جوک ها منحرف کنم. پسر به دیوار نگاه کرد: \"بالاتر از همه، به من بگویید که نمی خواهم بمیرم. از آنجا که می دانم که می خواهم بمیرم »\nما می توانیم همه چشمانمان را ببندیم و جنگ را تصور کنیم. ما آن را احاطه کرده ایم، ما آن را در سینما، کتاب ها، مستندات و اخبار دیده ایم. اگر جنگ جهانی دوم، جنگ خلیج فارس، جنگ سرد، عراق، ایران، ویتنام، رواندا، سودان، افغانستان ... بی نهایت است. و ما بی رحم شده ایم، به نظر می رسد طبیعی است. ما به قتل عام ها عادت کرده ایم و به مرگ عادت کرده ایم، اما آنچه این کتاب نشان می دهد ما بیشتر می رویم. ما شاهد واقعیت بیش از هر علمی تخیلی هستیم. این چشم خود را باز می شود به یک جهان که در آن همه ما را برای اعطا ممکن نیست: بع بع ± الاغ در باران و یا رودخانه، لذت بردن از بوی گل، خوردن میوه ها از درختان، دراز کشیدن بر روی شن و ماسه به حمام افتاب گرفتن . دنیایی که هر لبخند و هر حیوانی یک معجزه است. بدترین این اختراع نیست، دنیای ماست. \"من مدت ها از خودم خودم را تدریس کردم تا توجه بیشتری نسبت به جهان اطرافم داشته باشم. با محیط من و با خودم. پس از چرنوبیل، این به شما توسط خودتان می آید\nیک شهادت است که به شدت تحت تأثیر من قرار گرفته است (بیش از حد فکر من ممکن است)، که مطمئن نیستم توصیه می کنم. شاید، فقط اگر احساس می کنید آماده نیست که مجددا مجددا یکسان باشیم. از آنجا که این یک کتاب قادر به تغییر جهان است. قادر به تغییر تفکر شما می باشد. قادر به تغییر شما. \"ما یک شهر را از دست ندادیم، بلکه یک زندگی کامل\"

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب صداهایی از چرنوبیل


 کتاب قصه هایی برای هر جا و هر زمان
 کتاب در آبادی
 کتاب Pale Fire
 کتاب کودکی لیوورس
 کتاب یک اتفاق شرم آور
 کتاب رمانی در نه نامه